شب ۳۰ دی ماه سال ۹۲ وقتی پدر خانواده در طبقه سوم خانهاش واقع در خیابان کمیل به قتل رسید، یک سناریوی باورنکردنی پیش روی تیم پلیسی و قضایی قرار گرفت.
خیلی زود فاش شد دختر ۱۸ ساله این مرد با همدستی پسر مورد علاقهاش که در فیسبوک با هم آشنا شده بودند، توطئه قتل محمد ۵۵ ساله را طراحی کرده و به اجرا گذاشتهاند و در این سناریو پسر کوچکتر خانواده نیز قرار بود به قتل برسد که در آخرین لحظات دل خواهر به رحم آمده بود.
فاطمه در بازجوییها گفت: از چندی پیش با پسری به نام امیر در فیسبوک آشنا شده بودم و بارها همدیگر را در میدان رسالت ملاقات کردیم، وقتی پدرم از ارتباط دوستی من با امیر مطلع شد، مخالفت کرد به همین خاطر امیر پدرم را کشت.
امیر نیز پس از دستگیری قتل را به گردن گرفت تا اینکه این دختر و پسر در شعبه ۸۴ دادگاه کیفری استان تهران از سوی پنج قاضی عالی رتبه محاکمه شدند. در ابتدای جلسه دادگاه مادربزرگ فاطمه و برادر کوچکش خواستار قصاص امیر شدند و دختر را بخشیدند.
امیر وقتی در جایگاه ایستاد، در آخرین دفاع گفت: از طریق فیسبوک با فاطمه آشنا شدم. او به من میگفت که پدرش خیلی وی را اذیت میکند. از آنجا که میخواستم با او ازدواج کنم وقتی شنیدم پدرش با ازدواجمان مخالف است، خیلی ناراحت شدم و فاطمه پیشنهاد داد که پدرش را به قتل برسانم.
وی افزود: عصر روز حادثه فاطمه با من تماس گرفت و گفت در ورودی خانهشان را باز میگذارد تا من وارد شوم. من هم طبق نقشه به خانهشان رفتم، ابتدا پدرش را با چاقو کشتم سپس قرار شد برادر کوچکش را نیز بکشم اما برادرش در اتاق پدرش نبود!
آن روز شیشه مصرف کرده بودم. حالت عادی نداشتم و تحت تأثیر حرفهای فاطمه قرار گرفتم و دست به این جنایت زدم. فاطمه نیز وقتی برای آخرین دفاع پشت تریبون رفت، گفت: بشدت از قتل پدرم پشیمانم. آن زمان نمیدانستم که چهکار میکنم.
پنج قاضی عالی رتبه در پایان جلسه دادگاه امیر را به قصاص نفس و فاطمه را به زندان محکوم کردند و این حکم در شعبه دیوان عالی کشور تأیید شد. اما خانواده امیر توانستند با پرداخت ۵۳ میلیون تومان دیه ۴۰ سال نماز و روزه قضای قربانی جنایت را ادا کنند و پسرشان را که در آستانه اعدام قرار گرفته بود، نجات دهند.
صبح دیروز امیر تنها به لحاظ جنبه عمومی جرم در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده و دو قاضی مستشار تحت محاکمه قرار گرفت. امیر وقتی پشت تریبون ایستاد، گفت: آن زمان از طریق فیسبوک با فاطمه آشنا شدم، هرازگاهی به ملاقات وی میرفتم. از آنجا که سرباز بوده و به مرخصی آمده بودم، روز حادثه فاطمه به من گفت پدرش را بکشم! من هم چون مواد مصرف کرده بودم و حالت عادی نداشتم تحت تأثیر حرفهای وی قرار گرفتم و به خانهشان رفتم پدرش را با چاقو به قتل رساندم و سپس فاطمه گفت که وانمود میکند سه مرد نقابدار به خانهشان آمدهاند و پدرش را به قتل رساندهاند. باور کنید آن روز حالت عادی نداشتم و نمیدانستم که دست به چه جنایتی میزنم، حالا بشدت پشیمانم و میخواهم بعد از آزادیام به خدمت سربازی بروم و خیلی دوست دارم که هرچه زودتر خواهر کوچکم را که چهار سال بیشتر ندارد، در آغوش بگیرم و بنابراین تقاضای عفو و بخشش دارم.
بنابه این گزارش، در پایان سه قاضی عالی رتبه با هم وارد شور شدند و امید را به لحاظ جنبه عمومی جرم به زندان محکوم کردند.